نتایج جستجوی عبارت «عملیات مسلم بن عقیل» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
سجاده را که می‌گشائیم، از سجده‌های بی‌ریای تو حکایت می‌کند. با هرکس که به گفتگو می‌نشینیم، از مهربانی و وفای تو می‌گوید. سراغ مجنون را که می‌گیریم، نشانی کوی تو را می‌دهند که بی‌قرار دیدار دوست بودی و شهادت را بهترین راه برای رسیدن به منظور انتخاب کردی. بیشتر که‌ می‌پرسیم، می‌گویند: در یک روز بهاری ـ10/3/1337ـ میان خانواده‌ای متدین و عاشق اهل‌بیت(ع) در شهرستان نی‌ریز چشم به جهان گشود. پدر نام «غلامرضا» را برای او انتخاب کرد...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...
زندگینامه جانباز علی دیده جهان
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نی‌ریز و در خانواده‌ای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نی‌ریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
دو گردان نیروی دیگر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
عملیات خیبر‌، همزمان با اجرای طرح «لبیک یا خمینی(ره)» بود. در حالی‌که نیروهای شهرستان به استعداد یک گردان، در جمع رزمندگان گردان کمیل حضور داشتند و آن جانفشانیها را در عملیات خیبر نموده‌ بودند. با اجرای طرح لبیک‌، دو گردان دیگر از مردم خوب و شهید‌پرور نی‌ریز اعلام آمادگی کرده و برای اعزام به جبهه سازماندهی شدند‌. یک گردان به فرماندهی سردار شهید علیرضا اکرامپور عازم جبهه و در منطقه عین‌خوش مستقر می‌شود و یک گردان دیگر هم...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید حسین عیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد حسين عيدي »
شهیدان سرخ‌روی و سرفرازند وضو بگرفته از خون در نمازند بیا باد صبا اکنون گذر کــن شهیدان را همه یک‌یک خبر کــن بیا تا بار دیگر چون باد صبا نغمه سر کنیم و عطر یاد شهیدان را در کوچه کوچه شهرمان بپاشیم و قصه جوانمردی و پایداری آن‌ها را برای هم زمزمه کنیم. از حسین عیدی بگوییم که در ۱۳۳۸/۱/۲۰ با آلاله‌های بهاری در شهرستان نی‌ریز زاده شد و میان خانواده‌ای متدین، مذهبی و دوستدار اهل‌بیت (ع) با سنت محمدی...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسین دلیر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حسين دلير »
سال 1348 همزمان با سالروز ولادت سومین اختر تابناک آسمان ولایت، حسین بن علی(ع)، سرور شهیدان عالم، در یکی از خانواده‌های مذهبی و متدین نی‌ریز، فرزندی پا به عرصه هستی نهاد که به میمنت آن روز فرخنده، نامش را «حسین» نهادند. با این انتخاب امید داشتند تا فرزندشان راه سالار شهیدان را بپیماید و در روز محشر آنها را در محضر اهل‌بیت(ع) سربلند و آبرومند سازد. با این هدف بود که عشق حسین(ع) را در پیمانه وجودش ریختند...
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسین کردگاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين کردگاري »
محمدحسین سومین پرستوی مهاجری بود که از خانواده شهیدپرور کردگاری، بعد از برادرانش حبیب و محمدرضا، راهی کوی دلبر شد و سر و جان را درراه وصال یار، فدا کرد. او که ۱۳۴۴/۳/۲۰ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی، شکوفه زندگی‌اش همراه با شادی و سرور شکفته شد و طبق‌طبق مهربانی و طراوت را با خود آورد؛ در کنار برادران و سایر اعضای خانواده، درس مقاومت و دین‌داری را از کودکی فراگرفت و قدم در راهی...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا نگهداري »
عطر دل‌انگیز غنچه وجود غلامرضا، اولین روز از اسفندماه سال ۱۳۴۲، در یک روز سرد زمستانی در روستای کوشکک و در فضای خانه‌ای که با نور حق روشن بود پراکنده شد. دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده گذراند. هفت‌ساله بود که راهی دبستان شهاب شد و دوره ابتدایی را با نمرات عالی پشت سر گذاشت. دوره راهنمایی را در مدرسه ارشد آغاز و به پایان برد. سپس برای ادامه تحصیل به آباده طشک مهاجرت کرد و در...
کشک و کشیک
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه شهید عباسعلی دهقانی فرماندهی یکی از دسته‌ها را بعهده داشت‌. در یکی از روزها برای ‌نهار رزمندگان ترید ( تریت ) کشک تهیه شده بود‌. پس از صرف نهار شهید دهقانی تصمیم می‌گیرد در دفتر خاطرات‌اش‌، خوردن کشک را در ناهار بنویسد. دفتر خاطرات را بر می‌دارد و شروع به نوشتن می‌کند‌، عنوان خاطره را "ترید کشک" انتخاب می‌کند. یکی از بچه‌ها که کنار دست او نشسته بوده می‌خواند "تاکتیک‌ کشیک" بلافاصله از سنگر بیرون رفته و...
-داستان بابای مهدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچه‌های گردان کمیل و‌ سردار شهید علی اصغر سرافراز‌، حاج آقا بنایی می‌گوید‌: رزمنده‌ای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچه‌ای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به ‌علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچه‌های گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم‌، شهید علی اصغر مرتب با ‌ بابای مهدی شوخی می‌کرد...